به امیدی که بگشاید زلعل یار مشکلها/ خیال ان لب میگون چه خون افکند در دلها/ مخسب ای دیده چون نرگس بخوشخوابی و مخموری/ که شب خیزان همه رفتند و بر بستند محملها/ دلا در دامن پیر مغان زن دست و همت خواه/ که بی سالک نشاید کرد قطعا قطع منزلها/ سبکباران برون بردند رخت از بحر بی پایان/ نمی یابد برون شو گران باران بساحلها/ چو گل با سنبل مشکین گذر کن بر گل خاکم/ تعالی الله در ان موسم که گل ها روید از گِل ها/ نظر ابن حسام از ماسوی بر بند و او را بین/ متی ما تلق من تهوی دع الدنیا واهملها/ ز حد بگذشت مشتاقی بجام باده باقی/ الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان محمد ابن حسام خوسفی و آدرس ebnehesam.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
این تصویر مقبره ابن حسام در شهرستان خوسف می باشد. به صورت 8 ضلعی بوده
و در بالای تپه ای به نام پایتخت قرار گرفته است.
قبای سرو سهی بین ز بس که باد برو * وزید می برد ازنزهتش خبر به چنار
صبا کجاست که اندر سحرگه از دم او * ز طیب بوی نسیمش هواست غالیه بار
ولایتی است که گل می نماید آن که ببوی * شکست رونق بازار طبله ی عطار
درون غنچه چو نافه ز مشکباری کرد * بسان مشک تتاری هوا عبیر نثار
بس که باد اندر سحرگه می نماید مشکباری * می برد بوی نسیمش رونق مشک تتاری
حروف اول ابیات گفته شده تا به حال گویای سه بیتی اند ...
کیست مقصود ...
همانطور که مشاهده نمودید در پست قبل 5 بیت از قصیده ی معرفی شده را آوردم
که بیت 6 آن مصرع اول، ساخته شده از کلمات مشخصه در مصرع های اول ابیات قبل
و مصرع دوم نیز از مصرع های دوم ابیات قبل ساخته شده است.
نظر شما در این باره چیست؟؟؟
در پست قبل گفته شد که سه بیتی مذکور نماینده ی یک قصیده معروف مشهور به سحریه می باشد.
که را هوای بهار است و جانب گلزار * که نو عروس چمن جلوه می دهد رخسار
یکی فضای جهان بین ملوّن از لاله * دگر هوای درختان مزیّن از گل نار
سواد طره ی سنبل به دست باد شمال * چو زلف بر رخ زیبا ی سرو لاله عذار
تو را سریر چمن خوش بود چو صحرا را * ز مهد غنچه دهد افسر زبرجد کار
مرو ز باغ چو گل ها چمن بیاراید * دم سحر بنماید زشاخه ها ازهار
بهار از لاله و سنبل چو صحرا را بیاراید * عروس گل، رخ زیبا، زمهد غنچه بنماید
کیست مقصود وجود کائنات از عالمین نور چشم اهل بینش آفتاب خافقین
قبله ی ارباب دولت کعبه ی اهل صفا مقتدای دنیی و عقبی امام قبلتین
مسند آرای قصور قاصرات طرف عین باب فخر خیل خیرات حسان جد حسین
این سه بیت نماینده ی قصیده ای 100 بیتی است که در وصف نبی مکرم اسلام سروده و به
سحریه شهرت یافته است.
اشعار ابن حسام را بیشتر قصاید او در بر می گیرند که بیشتر این قصاید در نعت و منقبت ائمه اطهار سروده شده است.
از جمله قصیده ای که دو بیت اول آن در پست به نام او ذکر شد که در وصف ایزد تعالی و 92 بیت را داراست.
همچنین قصیده هایی با مطلع زیر:
ای نام تو در هر دهنی ورد زبانها
ای به صنعت بر فلک صد نقش زیبا ریخته
هر صبحدم که لخلخه سایی کند بهار
حسنی که در بدایع اشیاء نهاده ای
ای بنای بام تمجیدت مصون از اختلال
از ابتدای کار جهان تا به انتها
و ...
زادگاه محمد ابن حسام شهرستان خوسف در فاصله 35 کیلومتری شهرستان بیرجند بوده
و در کل دارای 290 روستا و آبادی می باشد.
خوسف شهری کهن و میتوان گفت از کهن ترین شهر های خراسان جنوبی (قهستان) است.
نام خوسف به صورت های مختلف خسب، خسف، جسب، جوسف و حتی خوصف نیز در منابع تاریخی و جغرافیایی آمده است و دارای قدمت زیاد و شهرت فراوان بوده است.
تولد محمد ابن حسام در سال 782 و یا 783 هجری اتفاق افتاده است. چنان که خود در پایان قصیده ای، چنین میگوید:
این قصیده به سن سی و چهار بعد هشتصد سال است عشر
نظم کردم چو لولو شهوار در ولایات شاه دین پرور
و یا در جای دیگر:
چو از هجرت در این تاریخ معدود چل و نه سال بر هشتصد بیفزود
ز عمر من گذشته شصت و شش سال جوانی بر گذر پیری به دنبال
که بر حسب آن تولد وی در سال 783 هجری بوده است.
دیوان محمد این حسام خوسفی (چاپ قدیمی، شامل همه اشعار دیوان)
به کوشش: احمد احمدی بیرجندی ـ محمد تقی سالک
ناشر: اداره کل حج و اوقاف و امور خیریه استان خراسان
تاریخ انتشار: بهمن ماه 1366
چاپ و صحافی: موسسه چاپ و انتشارات دانشگاه فردوسی
این دیوان همانطور که قبلا ذکر شد چاپ قدیمی بوده و در حال حاضر به چاپ نمی رسد.
مزیت این نسخه این است که همه اشعار ابن حسام رو در بر داشته و شعر حذف شده ندارد و شامل موارد زیل می باشد:
...
نامش محمد فرزند حسام الدین حسن و جدش شمس الدین محمد است که به محمد ابن حسام
و یا به ابن حسام شهرت یافته است. تخلص شعری وی ابن حسام است که همه جا در اشعار خود
نقل کرده است. در ابیاتی که در مدح پیامبر (ص) سروده است به نام و خود و جدش اشاره کرده و
می گوید:
نامی که جز به نام تو نامی نمی شود نام محمد ابن حسام محمد است
و یا در جایی دیگر:
پدرم گفت قرب سیصد سال رفت و از رفتگان مرا یاد است
تا به نُه پشت ما که اجدادند همه را فضل و علم و ارشاد است
پسران هم ز دست مگذارید آن چه میراث باب و اجداد است
ای به سزا لایق حمد و ثنا ذات تو پاک از صفت ناسزا
آن چه تو شایسته آنی به حق زهره ی اوصاف تو گفتن که را
ابن حسام
با سلام.